تکمله‌ای بر ((گفتار از ایما و اشاره تکامل یافته است))

متن فارسی از: فرزین آقازاده

میمونهای معمولی را که بنگری، می‌بینی که مدام سروصدا راه می‌اندازند و با اصواتی ساده تلاش می‌کنند، شکسته‌وبسته با هم حرفی بزنند. اما میمونهای آدم‌نما فرق دارند. آنها به‌دست ایما و اشاره‌ای می‌کنند و آن را با سروصدایی با هم می‌آمیزند و از ‌این طریق قدری بهتر با هم ارتباط برقرار می‌کنند. درضمن مضمونی که آنها از هر نشانه و علامتِ به‌کاربرده درنظر دارند، نسبت به میمونهای معمولی بیشتر وابسته به شرایط و اوضاع‌واحوال در هنگام ابراز آن نشانه است. اما این‌سوتر، یعنی نزد انسانها، علامتها و اشارات و نیز زمینۀ ابراز آنها پیراسته شده، بهسازی شده، و بر ظرافت آن افزوده گشته است تا امروز که از ماحصل آن گوهر خوش‌تراش سخن در کف ما انسانهاست. یکی از دانشمندان۱ دانشگاه «سایمُن فرِیزِر» در کشور کانادا ایماواشاره را ’موجد تمهیدات لازم درساختار یاخته‌های عصبی برای پیدایی کلام‘ می‌داند.

پس انگار باید که نحوۀ پیوند یافتن زبانِ اشاره و کلام را، و ساختار یاخته‌های عصبی مغز که به‌کمک آن چنین پیوندی میسر می‌شود را، پژوهید و دانشمندان نیز چنین کرده‌اند. در این میان متخصصی به‌نام ویلـِمس۲، در یک مرکز تصویرپردازی از مغز در کشور هلند چنین پژوهشی را پی گرفته است. چند همکارش نیز به وی یاری داده‌اند تا تحت رهبری او توانسته‌اند با استفاده از روش ’تصویرپردازی از عملکردها با تشدید مغناطیسی‘۳، عملکردهای مغزِ گروهی از داوطلبان را به‌دقت زیر نظر بگیرند و در چند و چون آن بیندیشند. آنها برای داوطلبان جمله‌ای را ادا می‌کردند و هم‌زمان با آن، در پیش چشمشان ایما و اشاره‌ای را اجرا می‌کردند که یا معادل همان جمله بود یا متفاوت با آن، و در این هنگام مغز آنها نیز مورد تصویرپردازی قرار داشت. محققان به‌چشم می‌دیدند که هرگاه جمله‌ای با ایمای هم‌زمان با آن انطباق نداشت، بخشی از مغز، واقع در بخش چپ‌ پایینی پیشانی قشرمغز۴، بسیار فعال می‌شد. آنها به‌تفصیل این موضوع را بررسی کرده و نتایج آن را نیز منتشر نموده‌اند. خود ویلــِمس در این مورد ‌چنین توضیح می‌دهد: ”ما بر مبنای مشاهداتمان می‌توانیم نتیجه بگیریم که هرگاه مغز اطلاعاتی معنی‌دار دریافت کند که بخشی از آن بر محمل اشاره سوار باشد، همان بخشهایی از مغز وظیفۀ رسیدگی به این اطلاعات را عهده‌دار می‌شوند که وظیفۀ دیگری نیز دارند که آن فهمِ مفهومِ کلمات در بستر متنهای مختلف است.“ به‌بیان دقیق‌تر، بخش‌هایی از مغز به‌ویژه یک ناحیه به نام «برُکا»۵ را سراغ داریم که در پردازش کلام و نیز پردازش ایما و اشاره‌ها نقش پررنگی ایفا می‌کند. جایگاه این دو ناحیه را در تصویر نیز مشاهده می‌کنید.

نظر دانشمندان بر این است که این هر دو ناحیه، از یاخته‌های عصبی آینه‌سان۶ (یا آینه‌ای) برخوردارند. این یاخته‌ها، چه زمانی که یک کنش را خودِ شخص انجام می‌دهد، چه زمانی که همان کنش را دیگری انجام می‌دهد و شخص صرفاً آن را مشاهده می‌کند، در هر دو حال به‌یکسان فعال می‌شوند. [گفتنی است این یاخته‌ها را دانشمندان در کار تقلید نیز دخیل می‌دانند. (م.)] واما ویلـِمس مخلص کلام را بدین قرار بیان می‌کند که: ”اکنون شواهد محکمی در دست داریم که در مغز ما، میان کردار و گفتار یا به عبارتی میان اشاره و زبان، ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد.“

پی‌نوشتها :

۱ – برنارد کرِسپی (Bernard Crespi) از دانشگاه سایمُن فرِیزِر (Simon Fraser)، شهر بورنابی (Burnaby)، کانادا؛

۲ – رُئِل ویلـِمس (Roel Willems) از مرکز پی‌تصویرپردازیِ شناخت‌محور، به نام اف سی داندِرز      (F.C. Donders Centre for Cognitive Neuroimaging) ، در شهر نایمِیگِن(Nijmegen) در کشور هلند.

۳ – fMRI؛

۴ – Left Inferior Frontal Cortex؛

۵ – Broca’s area؛

۶ – Mirror Neuron؛

منبع:

مجلۀ نیوساینتیست، شمارۀ پنجم ماه می سال ۲۰۰۷

پیوندهای مرتبط:

این مقاله در شمارۀ پیاپی ۵۲۷ مجلۀ دانشمند، به تاریخ شهریورماه ۱۳۸۶ نیز چاپ شده است.

Comments are closed.