دلیلی نداره که شمارش جنگهای جهانی رو همون جوری انجام بدیم که اروپاییها انجام میدن. اینکه یک قدرت نظامی اوج بگیره و هوس کشورگشایی به سرش بزنه و سعی کنه همه کشورها رو تسخیر کنه برای ما ایرانیها چیز جدیدی نیست. کاری که آلمان نازی کرد. فقط در دو جنگ جهانی اخیر کشورها و قدرتهای مورد تهاجم با هم متحد شدن و درمقابل مهاجم ایستادند و اون رو سر جاش نشوندند. اما مثلا در مقابل حمله مسلمانان به کشورهای همسایه و تلاش آنها برای کشورگشایی هرگز اتحادی شکل نگرفت و اونها تونستن تک به تک قدرتهای دیگه رو شکست بدن و بخش بزرگی از دنیا رو صاحب بشن. یا مثلا در دوران اوجگیری تهاجم مغولها اگر حکومتهای ایرانی و چینی قدیمتر به طور متحد جلوی اونها میایستادن سرنوشت جهان چه بسا عوض میشد. شاید به دلیل کندی و سختی خبررسانی و ارتباطات بین حکومتها چنین اتحادی خیلی به دشواری میسر بوده است اما در هر حال چنین اتحادهایی به شکل مؤثر هیچگاه شکل نمیگرفت. شاید اگر اتحادی در مقابل مهاجمان آلمانی در سال ۱۹۳۹ شکل نمیگرفت امروز نقشه دنیا جور دیگری بود. با این حساب جهانگیریهایی که ایران به چشم دیده است از دوران اسکندر و اعراب و مغولان هر یک جنگی جهانی بوده است که مهاجم اصلی توانسته قدرت خود را بر دیگران تحمیل کند و برای سالهای طولانی نقشه جغرافیای سیاسی را به شکلی جدید تبدیل کند. حتی پیش از آن شاید شکل گیری حکومتهایی فراگیر مانند هخامنشیان یا رومیان باستان نیز چنین بودهاند و اتحادی در مقابلشان برای مبارزه و محدود کردن آنها و باز داشتنشان از تشکیل یک حکومت بسیار گسترده به صورت مؤثر شکل نگرفت. با این حساب ما ایرانیان دست کم پنج جنگ جهانی بزرگ را در طی چند هزار سال تجربه کردهایم که همه آنها تأثیرات مخرب و نابودکنندهای بر این سرزمین به جا گذاشتهاند.
در تصاویر بالا روند تحول ۶۰ سالۀ خودروهای نمونه ساخت چین و ساخت ایران را مشاهده میکنیم. به عنوان توضیح باید اضافه کرد که در ایران هم نارضایتی مشتری سر به فلک می زند هم صادرات معناداری در کار نیست.
حالا ببیند استعداد ما و چینیها با هم فرق دارد؟ یا بهره هوشی ما؟ یا پشتکار ما؟ یا سیستم ارزشهای ما؟ یا عرضه ما؟ یا ثروتهای ملی ما؟ یا مدیریت ما؟ …. واقعاً نمیدانم.
برای کمک به درک تفاوت میان مسیری که دو کشور پیمودهاند توجه به یک آمار بد نیست. میانگین سرانه توان خرید محصولات پروتئینی در چهل سال گذشته در ایران حدود ۲۸ درصد کاهش داشته درحالیکه همین شاخص در چین حدود ۱۳۰۰ درصد افزایش داشته است!!!
فقط به این فکر میکنم که فاشیسم و نژادستیزی و نژادپرستی و نوکری وقتی با هم آمیخته بشه نتیجهای جز به فنا رفتن جان صدها هزار نفر و چند صد هزار مجروح و تخریب مملکت و از دست رفتن خاک و برادرکشی و سیاهروزی نخواهد داشت …
نقل قول از دونالد ترامپ: زلنسکی یک «کمدین نسبتاً موفق» و «دیکتاتور بدون انتخابات» است …
یکی از عادات دیرینه ما ایرانیان، شاید همچون برخی دیگر مردمان، این بوده که پدیده های مهم و پررنگ تاریخ را همواره به یک فرد خاص که برایمان ماهیت اسطورهای دارد نسبت میدادهایم و هنوز میدهیم. نمونه بارز آن کشف آتش است. مهم نیست که برای پیدایی آن داستانی سراغ داریم از این قرار که روزی هوشنگ در رویارویی با ماری جهانسوز سنگی برمیدارد و پرتاب میکند و سنگ به سنگ دیگر میخورد و از جرقه آن آتشی پدیدار میشود، مهم این است که پیدایی آتش و شاید صدها هزار یا حتی میلیونها سال تجربه بشر فقط و فقط در قالب یک فرد دیده میشود و به داستانی مختصر تقلیل مییابد. در دوران اساطیری شاهنامه پر است از این دست نگاه تقلیلگرایانه به هر پدیدهای و منسوب دانستن آن به قدرتهای برترِ یک نفر بخصوص. مثلا برپایی جشن نوروز به جمشید منسوب است؛ ورود خط و نوشتن نزد ایرانیان به طهمورث منسوب است و یادگیری او نگارشهای مختلف را از دیوان؛ این همه کاتب در تمدنهای مختلف در طی مراحل بسیار طولانی در هزاران سال خط را پدید آوردند و کل ماجرا خلاصه میشود در آموزش دیوان به طهمورث. اما امروز هم هنوز این عادت کهنه را کنار نگذاشتهایم. نمونه بارزش انقلاب مشروطه است و سیل روشنفکران و دلسوزان جامعه ایران که بسیار کوشیدند در پیدایی عدالتخانه و مدرسه و دانشگاه و حق رأی و مطبوعات و غیره و غیره اما روحیه سلطنتخواه تقلیلگرای برخی ایرانیان آن را فقط به رضاشاه نسبت میدهد. در کشورهای نوین انگلستان و فرانسه امکان ندارد بشنوی که مثلا کانال مانش را ملکه الیزابت و فرانسوا میتران ساختند اما در ایران حتی امروز هم میشنویم که مثلا سد فلان را رفسنجانی درست کرد یا بزرگراه بهمان را کرباسچی ساخت. فکر میکنم اگر روحیه اجتماعیتر و مدرنتری پیدا کنیم و نقش واقعی آحاد مردم را جدی بگیریم نگاه دقیقتر و روشنتری دستکم به تاریخ خودمان پیدا خواهیم کرد.