نخستین شواهد اهلی کردن جانوران به دست انسان از گنج‌درۀ هرسین کرمانشاهان

در حدود ۱۰۰۰۰ سال پیش رابطۀ انسان با یکی از جانوران پیرامونش به نحوی سرنوشت‌ساز دستخوش دگرگونی شد.

ترجمه به فارسی از: فرزین آقازاده

در حدود ۱۰۰۰۰ سال پیش رابطۀ انسان با یکی از جانوران پیرامونش به نحوی سرنوشت ساز دستخوش دگرگونی شد. این انسان کهن در بخشهای پراکنده‌ای از کوهستان بزرگ زاگرس، از شمال شرقی عراق تا غرب ایران امروزی مسکن داشت. پژوهشهای دکتر “مِلیندا زِدِر۱“، رئیس بخش باستانشناسی دنیای کهن و باستانشناسی حیات وحش در موزه ملی تاریخ طبیعی۲، و دکتر “برایان هِس۳” از دانشگاه آلاباما واقع در بیرمنگهام۴ (در ایالات متحده آمریکا)، این نکته را  بر ما آشکار می‌کند که گروهی از انسانها که از دوران نئاندرتالها در منطقۀ زاگرس به شکار بز می‌پرداختند، در آن برهه از زمان، دیگر به گله‌داری و پرورش این حیوان رو آورده بودند. یافته‌های ایشان حاکی از یک تغییر تدریجی است که در پی آن تاثیری ماندگار هم بر گروه مردمان و هم بر زیست بوم منطقه برجای ماند، منطقه‌ای که اکنون نیز زیستگاه طبیعی بزهای وحشی به شمار می‌آید. نتایج حاصل از پژوهشهای مذکور در شمارۀ مورخ ۲۴ مارس سال ۲۰۰۰ نشریۀ “ساینس۵” به چاپ رسیده است.

این تصویر نشان دهندۀ استخوانهای سم بز (Capra Hircus) است که در سکونتگاه ده هزارسالۀ گنج‌دره در کرمانشاه پیدا شده است.

این تصویر نشان دهندۀ استخوانهای سم بز (Capra Hircus) است که در سکونتگاه ده هزارسالۀ گنج‌دره در کرمانشاه پیدا شده است که می‌توان با بررسی آنها دربارۀ خاستگاه اهلی کردن جانوران در منطقۀ جنوب غربی آسیا آگاهیهای تازه‌ای به دست آورد.

از روی اندازۀ استخوانهای بزهای وحشی امروزی می‌توان دانست که استخوان بزرگ‌تر سمت راستی که قدمتی معادل ۱۰۰۰۰ سال دارد محتملاً مربوط به یک بز نر بوده، و آن استخوان کوچک‌تر ازآن یک بز ماده. پایۀ جوش نخوردۀ سم بز نر یک نشانه بر روی استخوانهای این حیوان است که از کشته شدن آن پیش از رسیدن به سن بلوغ حکایت می‌کند. درحالی‌که استخوان بز ماده جوش خورده و نشان از سن بیشتر آن در هنگام ذبح دارد. چنین روشی را امروز هم گله داران به کار می‌برند و نرهای جوان را از دم تیغ می‌گذرانند اما کشتن ماده‌ها را به تاخیر می‌اندازند. (عکس از : “کارل هانسِن۶” از “مؤسسۀ اسمیثسونین۷“)

این عکس هوایی، جایگاه باستانی “گنج‌دره” در درۀ کرمانشاه را نشان می‌دهد که در دهۀ ۱۹۷۰ میلادی حفاری شده است. پژوهشهای جدید مؤید این است که در اینجا انسان برای نخستین بار بر روی کرۀ خاک به اهلی کردن احشام پرداخته است (این عکس را “برایان هس” از دانشگاه آلاباما در بیرمنگهام در اختیار گذاشته است).

باستانشناسان مدتها نتوانسته بودند بر سر شناسایی نخستین نمونه‌های اهلی کردن حیوانات و تعیین خاستگاه دامداری از میان سرزمینهای مختلف در سراسر دنیا، از نواحی حاصلخیز شرق نزدیک گرفته تا منتهاالیه آمریکای جنوبی به توافق برسند. آنها معمولاً این‌گونه فرض می‌کردند که حیوانات اهلی نسبت به نسلهای قبلی یا نمونه‌های هم‌زمان ولی وحشی خود جثه کوچکتری دارند. پژوهش تازۀ “زدر” و “هس” این فرض را دست کم در مورد بزها که نخستین احشام اهلی شده به دست انسان دانسته می‌شوند، زیر سؤال می‌برد که آیا کوچکتر شدن جثه را به راستی می‌توان به عنوان نشانه‌ای قابل اعتماد برای یافتن اولین شواهد اهلی کردن این حیوان دانست یا نه؟ با مقایسۀ استخوان‌بندی بزهای امروزی اهلی و وحشی با یکدیگر و ثبت آمار جنسیت و سن آنها، دکتر زدر به این نتیجه رسید که جنسیت، اصلی ترین عامل موثر بر جثۀ حیوان است نه اهلی یا وحشی بودن آن. به‌علاوه او می‌توانست از وضعیت جوش‌خوردگی بخشهایی از بقایای استخوان‌بندی حیوان مرده به نتایجی در مورد سن آن به هنگام مرگ دست یابد. بنابراین توانست به الگویی برای چگونگی ذبح احشام در آن ایام بر اساس جنسیت آنها دست پیدا کند و بررسی این الگو، روشی جایگزین و البته قابل اعتمادتر برای ردیابی جانوران اهلی‌شدۀ اولیه می‌باشد.

اما چگونه؟

او فرض را بر این گذاشت که یک شکارچی به دنبال شکارهای بزرگتر می‌گردد؛ پس حیوان نر بالغ که با هربار شکار گوشت بیشتری نصیب او می‌کند، برایش گزینۀ بهتری به حساب می‌آید؛ اما در مقابل، یک دامدار (مانند دامداران امروزی) به فکر ازدیاد و بزرگتر کردن گلۀ خویش است و احتمالاً بیشتر تمایل دارد که ماده‌ها را به همراه چندتایی حیوان نر، برای بارور کردن آنها، تا پس از سن بلوغ نگه دارد و نرهای دیگر را پیش از بلوغ ذبح کند و از گوشت آنها بهره‌مند شود. بنابراین با دو روش کشتار حیوانات نزد شکارگران و دامداران روبروییم که هرکدام نهایتاً باعث می‌شود در میان بقایای استخوانی جانوران، درون کودۀ زباله‌های یک جایگاه باستانی که محل زندگی آن مردم بوده است، الگوی مخصوصی قابل ردیابی باشد. بدین ترتیب می‌توان نشانه هایی از نخستین مراحل اهلی کردن حیوانات را در میان سوابق باستان‌شناختی شناسایی کرد که مربوط به زمانی پیش از بروز هرگونه تغییر محسوسی در جثه یا هیکل این جانوران اهلی‌شده می‌باشد.

این تصویر نقشۀ بخشی از جنوب غربی ایران را نشان می‌دهد که در آن چند جایگاه باستانی واقع شده که بر مبنای پژوهش تازه، این جایگاه‌ها شاهد پیدایی دامداری کهن بوده‌اند. گنج‌دره، در ارتفاعات لرستان، که در دل زیستگاه طبیعی بزها قرار گرفته بوده، کهن‌ترین شواهد قابل اطمینان از اهلی کردن این حیوان را به دست می‌دهد. در آن روزگاران دور مدت زمانی گذشت تا گروهی از آن مردم باستان به همراه احشام خود که دیگر کاملاً اهلی شده بودند، به سوی زمینهای پست تر مجاور کوچ کنند و در جایی مانند “تپه علی‌کُش” امروزی ساکن شوند. در اینجا نیز شواهدی از اهلی کردن بزها به دست آمده است اما طبق تحقیقات جدیدی که در مؤسسۀ “اسمیثْسونین” انجام شده بقایای به دست آمده در تپۀ علی‌کش دست‌کم پانصد  سال جدیدتر از گنج‌دره است . (نقشه تهیه شده توسط : “مارسیا بِیکری۸” از مؤسسۀ اسمیثسونین)

با تکیه بر این روش تازه، “زدر” و “هس” در جایگاه باستانی ده هزارسالۀ “گنج دره” در ارتفاعات کوهستان زاگرس نشان از روش کاملاً شناخته شدۀ گله داران امروزی در کشتن احشام یافتند، روشی که در آن نرهای جوان را می‌کشند و ماده‌ها را برای مدت زمانی بیشتر نگه می‌دارند. پس از قدمت یابی دقیق بقایای استخوانهای حیوان، نخستین هنگام اهلی کردن بز را در همین کوهستانها در منطقه‌ای واقع در میان گسترۀ طبیعی زیست این گونۀ جانوری دانستند. از آن دوران کهن حدود ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ سال که گذشت، مردم به همراه بزهایشان به سوی زمینهای پست جنوبی به راه افتادند و این حیوان را به خارج از زیستگاه طبیعی‌اش حرکت دادند. گله‌داری و توسعۀ روشهای تولید غذا برای شکارچیان پیشین، منابع غذایی قابل اعتمادی فراهم آورد تا بتوانند جمعیت خود را افزون تر کنند و به مناطق جدید کوچ نمایند.

به این ترتیب تغییراتی که انسان و زیست‌بومش، هریک شاهد آن بودند، ازجمله گسترش اقتصاد کشاورزی، کاهش  تنوع زیستی، و توسعۀ شهرها، می‌رفت تا از آن به بعد دیگر به بخشی لاینفک از زندگی انسان بدل شود.

اگر اصول و روشی که دکتر زدر و دکتر هس به کار بردند را، دربارۀ شواهد مربوط به گونه‌های جانوری اهلی‌شده در سایر نقاط جهان نیز به کار ببندیم، احتمالاً بتوانیم آگاهی‌های بیشتری درباره تغییر بنیادی نحوۀ زندگی انسان کهن کسب کنیم. انسانی که پیش از آن برای مدت بیش از یک میلیون سال، شکارگری آذوقه‌جوی بود، و در برهه‌ای از زمان به کشت زمین و دامداری روی آورد. این تغییر عمده در سراسر تاریخ زندگی بشر یکی از اساسی ترین تحولات به شمار می‌آید که بر مبنای آن می‌توان دوران نوین زندگی انسان را از دوران قدیم بازشناخت.

پی نوشتها :

۱ – Dr. Melinda Zeder؛

۲ – National Museum of Natural History, Smithsonian Institution,Washington,DC,USA؛

۳ – Dr. Brian Hesse؛

۴ – University of Alabama at Birmingham, Birmingham, AL , USA؛

۵ –  Science Magazine؛

۶ – Carl Hansen؛

۷ –  Smithsonian Institution؛

۸ – Marcia Bakry.

منبع:

مطلب منتشر شده به تاریخ جولای ۲۰۰۰ در منزلگاه اینترنتی موزۀ ملی تاریخ طبیعی اسمیثسونیَن که در شمارۀ ۲۴اُم مارس ۲۰۰۰ نشریۀ ساینس نیز ارائه شده است .

پیوندهای مرتبط:

این مقاله به تاریخ دوشنبه بیست و نه خرداد ۱۳۸۵ در روزنامۀ شرق نیز به چاپ رسیده است .

نظر بدهید