یک جور سرما یا اندوه آمیخته به رنگ خاکستری مثل عطری شیرین و خنک در بعضی از آهنگهای آمریکای جنوبی خصوصاً سرزمین شیلی وجود داره که در نگاه من منعکس کننده فضای سرد کوهستان سر به فلک کشیدۀ آند میتونه باشه. واژه سکوت بعیده بتونه حس و حال یک قطعه موسیقی رو توضیح بده اما وقتی احساسی که به تو منتقل میکنه تنهایی محض در دل کوهستان یخ زده باشه تصور سکوت و تنهایی هم پشتبندش میآد. انگار فقط صدای سوز باد رو میشنوی. صدایی که شاید توی موسیقی گروه عشق و جان یعنی اینتی ایّیمانی خاطرهانگیز (Inti Illimani) با صدای فلوت سحرآمیز کِنا (Quena) تداعی میشه.
اگه بخوای این حس رو به تمامی درک کنی، حسی که به وحشت درون یک کودک از تنهایی و از دست دادن همراهی گرم اما لغزان پدر و مادر شبیهه، بد نیست به این آهنگ گوش بدی:
دلیلی نداره که شمارش جنگهای جهانی رو همون جوری انجام بدیم که اروپاییها انجام میدن. اینکه یک قدرت نظامی اوج بگیره و هوس کشورگشایی به سرش بزنه و سعی کنه همه کشورها رو تسخیر کنه برای ما ایرانیها چیز جدیدی نیست. کاری که آلمان نازی کرد. فقط در دو جنگ جهانی اخیر کشورها و قدرتهای مورد تهاجم با هم متحد شدن و درمقابل مهاجم ایستادند و اون رو سر جاش نشوندند. اما مثلا در مقابل حمله مسلمانان به کشورهای همسایه و تلاش آنها برای کشورگشایی هرگز اتحادی شکل نگرفت و اونها تونستن تک به تک قدرتهای دیگه رو شکست بدن و بخش بزرگی از دنیا رو صاحب بشن. یا مثلا در دوران اوجگیری تهاجم مغولها اگر حکومتهای ایرانی و چینی قدیمتر به طور متحد جلوی اونها میایستادن سرنوشت جهان چه بسا عوض میشد. شاید به دلیل کندی و سختی خبررسانی و ارتباطات بین حکومتها چنین اتحادی خیلی به دشواری میسر بوده است اما در هر حال چنین اتحادهایی به شکل مؤثر هیچگاه شکل نمیگرفت. شاید اگر اتحادی در مقابل مهاجمان آلمانی در سال ۱۹۳۹ شکل نمیگرفت امروز نقشه دنیا جور دیگری بود. با این حساب جهانگیریهایی که ایران به چشم دیده است از دوران اسکندر و اعراب و مغولان هر یک جنگی جهانی بوده است که مهاجم اصلی توانسته قدرت خود را بر دیگران تحمیل کند و برای سالهای طولانی نقشه جغرافیای سیاسی را به شکلی جدید تبدیل کند. حتی پیش از آن شاید شکل گیری حکومتهایی فراگیر مانند هخامنشیان یا رومیان باستان نیز چنین بودهاند و اتحادی در مقابلشان برای مبارزه و محدود کردن آنها و باز داشتنشان از تشکیل یک حکومت بسیار گسترده به صورت مؤثر شکل نگرفت. با این حساب ما ایرانیان دست کم پنج جنگ جهانی بزرگ را در طی چند هزار سال تجربه کردهایم که همه آنها تأثیرات مخرب و نابودکنندهای بر این سرزمین به جا گذاشتهاند.
در تصاویر بالا روند تحول ۶۰ سالۀ خودروهای نمونه ساخت چین و ساخت ایران را مشاهده میکنیم. به عنوان توضیح باید اضافه کرد که در ایران هم نارضایتی مشتری سر به فلک می زند هم صادرات معناداری در کار نیست.
حالا ببیند استعداد ما و چینیها با هم فرق دارد؟ یا بهره هوشی ما؟ یا پشتکار ما؟ یا سیستم ارزشهای ما؟ یا عرضه ما؟ یا ثروتهای ملی ما؟ یا مدیریت ما؟ …. واقعاً نمیدانم.
برای کمک به درک تفاوت میان مسیری که دو کشور پیمودهاند توجه به یک آمار بد نیست. میانگین سرانه توان خرید محصولات پروتئینی در چهل سال گذشته در ایران حدود ۲۸ درصد کاهش داشته درحالیکه همین شاخص در چین حدود ۱۳۰۰ درصد افزایش داشته است!!!