در تمام نقاط و شهرها و روستاهای حدفاصل قومها و اتنیکها و هرچه می خواهی بنامش، ملتها یا خلقها، تنش بالقوه موج میزند. هرچند در این نقاط تلاقی، مردم با هم خویشاوند باشند و دادوستد کنند و بردار و خواهر باشند اما تعصبات نژادی که لااقل در بخشی از این جوامع دامن زده میشود، بیگمان آنها را مستعد درگیری و تنش میکند. تا زمانی که مثل دوران برقراری حکومت شوروی و جمهوریهایش، امکان مرزبندی و درگیری در میان این گروهها نباشد به هر روی مسالمتآمیز به زندگی خود ادامه میدهند و دست بالا را آن گروهی از مردم دارند که بیتعصب با یکدیگر به مراوده میپردازند واما به محض اینکه بین آنها یک مرز جغرافیایی کشیده میشود و اتحادها رنگ میبازد، مثل دوران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، برتری با متعصبان و جنگافروزان خواهد بود خصوصا زمانی که قدرتهای جهانی در جهت منافع کوتهفکرانۀ خود به این تنشها دامن میزنند. نمونه بارز آن جمهوری تکهتکهشده یوگسلاوی بود. چه خونها ریخته شد و شک ندارم که هنوز هم تنش میان آنان برای همیشه از بین نرفته است. نمونه دیگرش به جان هم افتادن دو گروه از مردم همفرهنگ در قرهباغ است. مردم آذربایجان و ارمنستان که تاریخ و چهره و موسیقی و رقص و صنایع دستی و خیلی مشترکات فرهنگی دیگر دارند و از یک بستر فرهنگی باستانی برخاستهاند به جان هم افتاده برادرکشی میکنند. اگر به نقشه خاورمیانه نگاه کنیم از این مرزهای پرتنش بالقوه بسیار دارد. شهرها و روستاهای فراوانی در حد فاصل اتنیکها قرار دارند. اگر روزی به هر دلیل با دخالت هر نیروی داخلی یا خارجی این مرزهای پرتنش با مرزهای جغرافیایی یکی شوند حمام خون به راه خواهد افتاد. قدری به این خطر بیندیشیم.