از: استیوِن پینکِر
متن فارسی از: فرزین آقازاده
پندارۀ فرمانروای وجود من
توفانی که دانش شناخت پدیدۀ هشیاری در اذهان ما برپامیسازد، یکی دیگر از بنیانهای قدیم نگرش ما را نیز سست میکند. و آن همان حسِ مشهودی است که ما را بر آن میدارد که انگار «منِ» فعّالی در فضای درون سرمان، درهمان جایگاه مغز اندیشمند، نشسته، بر جزءجزءِ رفتارهای تمام حواسمان نظارت میکند و هرگاه اراده کند جسم ما را به حرکتی وامیدارد؛ او بهتمامی پنداری بیش نیست. پیداست که هُشیاری از دل انبوهی از رویدادها برمیآید که سرتاسر مغز ما را عرصۀ تاخت و تاز خود قرار میدهند. این رویدادها با هم رقابت میکنند که کدامیک موفق میشود توجه را به خود جلب کند و آنگاه که یکی از آنها سرآمد شد و دیگران را کنار زد و یکهتاز شد، مغز تازه درصدد توجیه عقلانی آنچه گذشته است برمیآید و این تصور را بهوجود میآورد که انگار یک «خودِ» منفرد از آغاز عهدهدار ماجرا بوده است.