تولد دوباره (بخش یکم)
از قرار معلوم یک بیماری جدی بود که در جانش چنگ انداخته بود. مثل اینکه میخواست او را با مرگ آشتی دهد. دکترش قبلاً حرفهای ناامیدکنندهای زده بود. حالا هم باید جواب آزمایش فوقالعاده پیشرفته و گرانی را میگرفت که به عنوان آخرین راه برای شناسایی علت دردهایش به او پیشنهاد کرده بودند. امید پهلوبهپهلوی ترس در دلش خانه کرده بود تا شاید ریشۀ دردی که هیچ متخصصی نتوانسته بود آن را بشناسد، در آخرین تلاش برملا شود …
از : فرزین آقازاده
ادامه مطلب»